رئوف آذری؛ روز ۲۹ اردیبهشت علی‌رغم کلنجار رفتن‌های بسیار در چندماه اخیر باخود، پای صندوق رای رفتم و با امید به تدبیر، رایم را مجدداً به تو دادم! نمی‌توانستم خانواده، خویشان و عزیز دوستان عزیز و هم قطارانی را که نیم‌نگاهی به رای من و البته نقدهایی نیز بر سیستم کاری و شعارهای دور گذشته شما با آن‌چه که متحقق گردید و نگردید، داشتند، برحق ندانم ولی با بحث‌های چالشی اما همه فهم اقناع‌شان نکنم که انتخاب‌شان اثربخش و ماندگار است و موثر در تداوم پروژه اصلاحات. باری به هرجهت، مجدد دل به تدبیر تو بستم و بستیم تا امید را به کاشانه مهرمان برگردانید و تدبیر کنید آن‌چه نیاز است، عمل کنید. جناب آقای روحانی عزیز؛ حتم دارم تجربه ۴ سال حضور در آن کسوت و نیز تجارب گران بهای سال‌ها مسئولیت‌داری‌تان در رده های بالای مدیریتی در تمام طول دوران بعد از انقلاب، درس‌های ارزنده ای برای‌تان داشته و آنچه که نگارنده، شهروندی کوچک از ایرانی بزرگ مورد امعان نظر قرار می‌دهد، شاید بارها ذهن‌تان را ناخنک زده‌اند ولی گفتن و نگاشتن شان را بهتر از سکوت و نگفتن به بهانه کم توجهی به سه نامه قبلی‌ام خطاب به شخص شخیص شما تشخیص دادم و اطمینان دارم این بار نیز ره به خطا نبرده‌ام! رییس جمهور منتخب؛ می‌دانید مردمانی که آمدند پای صندوق، برای چه آمدند و آنهایی هم که نیامدند از چه سبب نیامدند! خواهشمندم در طول این دوره، کاری کنید آن‌هایی که آمدند، پشیمان نشوند و آن‌ها که نیامدند، افسوس بخورند! به گمانم خواست مشترک همه این ۵ تا بود: 1- احترام به شان و کرامت انسانی شهروندان 2- زدودن سایه امنیت خودتعریف برخی نهادها و مصلحت‌اندیشی زدایی از تصمیم مجریان محلی 3- تامین نیازهاى اولیه و اساسى مردم 4- اهتمام به شایستگی‌، تخصص و تجربه‌های ارزشمند شهروندان 5- ابرام بر استراتژی تنش‌زدایی در دیپلماسی، تعاملات و ارتباطات داخلی و خارجی. خواست جمعی شهروندان در بند یک این است که فارغ از نژاد، رنگ، لباس، زبان، گرایش فکری، سیاسی و جناحی، سطح تحصیلات، دین و مذهب و... فقط و فقط به صرف انسان بودن و شهروند ایران زمین بودن، محترم شمرده شوند و شان و شوکت و کرامت شان ارج نهاده شود. خوب می‌دانید ارج‌نهادن شان و کرامت انسانی شهروندان بستگی دارد به نوع برخورد کارکنان دولت و سایر قوا به شهروندان و نیز برخورد سایر دولت‌ها و شهروندان متبوع شان با شهروندان ایران زمین که این هر دو نیازمند بازنکرى و اصلاح است. یکی اصلاح در نگرش کارکنان دولت و سایر قوا به شهروندان ایرانی به عنوان شخصیتی وجیه و قابل احترام که نیاز است بدون فوت وقت، انتظار اعطای امتیازی مالی یا... کارشان مورد پیگیری قرار گیرد و از طرفی حرمت آنان به تناسب منزلت پاسپورت ایرانی در کشورهای دیگر مورد اهتمام باشد که این هر دو از طریق دستگاه وزارت داخله و دیپلماسی ظریف و هوشمند در کشورهای مقصد میسر است. از طرفی اجرایی‌کردن منشور حقوق شهروندی و اهتمام به اجرای بدون کم و کاست آن منشور و نیز اصول فراموش شده قانون اساسی و نیز تامین حداقل های خدماتی و درمانی مورد انتظار است. در خصوص بند ۲، حادثه تهران نشان داد که امنیت چیست و چه اهمیتی دارد! هم آن بود که فهماند وجود و حضور نیروهای امنیتی ضرورت شان چیست؛ این‌جا کوردستان است و ایران و من کوردم و کوردستانی و ایرانی و این من و ما بودیم که خردل خردل گاز شیمیایی استنشاق کردیم تا امروز، شما در امنیت کامل، انتخابات برگزار کنید و اتفاقا" برنده آن انتخابات نیز شوید! من و ما، ایرانی هستیم و از امنیت باید یک تعریف واحد داشته باشیم و نه چند تعریف قانونگذاربنیان و مجری برداشت و مصلحت گرای شخص یا سلیقه محور! در خصوص سومین خواست فقط سه نکته را کافی می دانم تا خواست جمعی مردم منعقد شود: الف)تاکیدات مکرر مقام معظم رهبری و نیز تمرکز رقبای انتخاباتی جنابعالی بر آن آسیب! ب) وضعیت نابسامان مالی و معیشتی خود و سایر هم صنفی‌هایم در سیستم آموزش و پرورش، قرض بالاآوری های ماهانه و به تبع چندشغله بودن کارکنان دولت و آسیب‌های وارده بر روندهای اداری، ساعات کارمفید و رضایت ارباب رجوع! ج) رسانه ای شدن حجم زیاد اختلاس، طلاق، فسادهای اداری، اختلالات اجتماعی و فرهنگی با زیربنای مسایل اقتصادی و معیشتی و نیز ظهور وبروز شغل‌های کاذبی چون تن‌فروشی و اندام حراجی، ته لنجی، بدوکی، کولبری و... خواست چهارم تفصیل بردار است اما در این مجال نمی‌گنجد ولی همین که متذکر شوم: الف ـ فراوانی فرار مغزها و حجم انگیزه‌های خروج از مرزها ب ـ فراوانی آمار قوم و خویشی در ادارات ج ـ فراوانی رد صلاحیت‌شدگان انتخابات گونه‌گون و گزینش‌نشدگان دستگاه‌ها د ـ فراوانی شکایت های وارده به شورای عدالت اداری و... نگاهی گذرا به قوم گزینی ها و مذهب گرایی‌های استان چندقومیتی آذربایجان غربی و سطح بهره‌مندی مردمان مرزنشین از مواهب مرزی و سهمیه های دانشگاهی، پنجمین خواست، معطوف است به نهادینه‌کردن روح همگرایی و پرهیز از واگرایی! آن مهربان پروردگار، زیبا اشاره کرده اند که «شعب و قبیله و اختلاف و تفاوت فقط و فقط برای تعارف و شناخت» است و نه دامن زدن به اختلافات! (حجرات/١٣) وزارت داخله و خارجه ما باید متهعد گردند بر استراتژی مهربانی تمرکز کنند و بر «دوست،دوست» گفتن‌ها تمرکز کنند که عشق‌زا است. یادآوری: در آستانه ۷تیر سالگرد بمباران شیمیایی شهر سردشت و یادواره بزرگداشت یاد ۸هزار و ۲۴ شهید و جانباز بمباران شیمیایی سردشت هستیم، سردشتی که دیروز قربانی سلاح ممنوعه شیمیایی شد و اینک شهروندان مهربانش، خواهان نهادینه شدن صلح و آشتی در جهان اند و جهانشهری ها را به شعار «همه باهم علیه کاربرد سلاح های غیرمتعارف و ممنوعه» فرامی خوانند تا آنچه آنان را زجرکُش کرد، کس دیگر نیاز دارد.